Friday, November 13, 2009

آرمان عدالت

1.تمامی مکاتب ادعای رهنمونی بشربه سعادت را می کنند.مکتب ها و ایدیو لوژی ها بر پایه فهمی از حقیقت ،خیر،عدالت و نیکی استوار است.تعریف حقیقت ،خیروعدالت اولی و مقدم بر تمام مکاتب است .با لاصطلاح این مفاهیم در بیرون آن دستگاه فکری تعریف می شودو بنای آن ایدئولوزی خاص بر پایه این تعاریف گذاشته می شود.


2.یک مسلمان قبل از ورود به اسلام باید تکلیف خود رابا این تعاریف مشخص کند.ودر بیرون دین تعاریف مشخص ،هماهنگ و خالی ازتناقضی از این مفاهیم داشته باشد.سپس دین خود را بر پایه این مفاهیم استوار کندونظام فکری خود را بالا ببرد.این که اصول اعتقادات ما تقلیدی نیست و تحقیقی است به همین دلیل است .فرد مسلمان باید با استفاده از عقل و منطق بتواند اصول اعتقادت خود را ثابت کند.


3.خداوند شیعیا ن باید عادل باشد .فرد شیعه قبل از ورود به دین ودر بیرون دین باید تعریف مشخصی از عدالت داشته باشد تا افعال خدا در این چهارچوب قرار دهد تا تشخیص دهد که خداوند عادل است یا خیر؟ خدای تشیع بر خلاف خدای اشاعره باید در چهار چوب عدالت عمل کند.اشاعره اعتقاد دارندهر عمل خداوند عین عدالت است. وهیچ محدودیتی بر فعل خداوند قائل نیستندولی شیعیان ومعتزله به این که خداوند باید طبق موازین عدالت عمل کند معتقدند والا دبگر خدا .خدا نیسیت.تکلیف عدالت باید دربیرون دین مشخص شود.اگر بخواهیم که افعال و خداوند را باعدالت اسلامی بسنچیم دور می شود ودور باطل است زیرا خداوند خود واضع شرع مقدس است.تعریف خیر وفضیلت به مانند عدالت مقدم بر ورود به دین است.مابه خداوند ایمان نمی آوریم چون او قهار است و ما ضعیف.ما به خداوند ایمان می آوریم چون او عادل است.ما به او ایمان می آوریم تابه عدالت برسیم ما به او ایمان می آوریم تا به خیر ونیکی برسیم.هدف از دینداری عدالت ورسیدن به نیکی ست.در تشیع عدالت فضیلت اولی و سعادت آخر است.اول وآخر دین عدالت ااست.عدالت به معنای انسانی آن به معنای وسیع کلمه.عدالت جزو اصول اعتقادات ماست و نشا ن می دهد که یک شیعه باید مسئله عدالت را در بیرون دین حل کند.وسپس وارد دین شود. هدف از دینداری بندگی نیست زیرا بندگی خود وسیله ایست که هدف والاتر و بزرگتر یعنی عدالت برسیم. شیعیان خداوند ودینی راکه عادل نباشد قبول ندارند.عدالت وسیله قرب الهی نیست.بلکه این قرب الهی است که وسیله رسیدن به عدالت است.

(لقد ارسلنا رسلنا با لبینات و انزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط...) حدید آیه 25


4.بحثی که در مورد عدالت آورده شد عدالت در تمام شئون (سیاسی ،اجتماعی،هقتصادی،اخلاقی وحقوقی...)بوددر مورد عدالت سیاسی مصداق ونتیجه بحث بالا این می شود.

شیعیان حکومت دینی و اسلامی را قبول می کنندبه شرطی که با آن به عالت سیاسی برسند(البته عدالت سیاسی که در بیرون دین و فلاسمه سیاسی تعریف می کنند)نه اینکه وظیفه داشته باشند و مجبور باشند از حکومت دینی تبعیت کنند.حکومت اسلامی اگر طبق معیار های عدالت سیاسی عمل نکند خود به خود مشروعیت خود را از دست می دهد.زیرا هدف نهایی خود را که بر پایی عدالت بوده است را نقض می کند.باز هم تاکید می کنم که ما حق نداریم عدالت را در چهار چوب اسلام تعریف کنیم .و بگوییم عدالت سیاسی یعنی اجرای شرع الهی .عدالت سیاسی باید در بیرون دین وبا ابزار عقل ومنطق بدون استفاده از وحی وسنت تعریف شودو سپس حکومت اسلامی خود را بر این سنگ محک عرضه کند و ببیند آیا از این آزمایش سر بلند بیرون می آید و یا خیر؟اگر قرار باشد عدالت سیاسی را هجرای شرع تعریف کنیم و حکومت دینی را نیز حکومتی بدانیم که قرار است شرع را اجرا کندو ان وقت حکومت دینی را بر این سنگ محک عدالت عرضه کنیم دور می شود و دور باطل است.


No comments:

Post a Comment